م.ر .ت.ض.ی

ساخت وبلاگ
4 روز دیگه میرم برای عمل و خیلی استرس دارم نه به خاطر اینکه میترسم خوب نشه از کار دکتری که انتخاب کردم مطمعنم یعنی چند بار رفتم مطبش و هربار مطب پراز ادم بود و یک نفر هم نبود که از کارش راضی نباشه از بعد از عمل میترسم اخه همه میگن 6 روز اول خیلی وحشتناکه... م.ر .ت.ض.ی...
ما را در سایت م.ر .ت.ض.ی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khayatbashie بازدید : 61 تاريخ : شنبه 30 ارديبهشت 1402 ساعت: 13:34

 ۸ روزه happy از خونه فرار کرده و رفته

دلم براش تنگ شده

هر لحظه دارم بهش فکر میکنم....

بهش که فکر میکنم اشکام سرازیر میشه

همه میگن گربه ها میرن و باز برمیگردن

به نظرتون هپی بر میگرده؟

م.ر .ت.ض.ی...
ما را در سایت م.ر .ت.ض.ی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khayatbashie بازدید : 61 تاريخ : شنبه 30 ارديبهشت 1402 ساعت: 13:34

اگه یه غریبه بهتون سلام بده  جواب سلامشو میدید یا نه؟ اگه جواب نمیدید دلیلتون چیه؟؟ من خیلی دوست دارم بدونم  اینایی که وقتی یه غریبه سلام بهشون میده جواب نمیدن و مثل بز زل میزنن به طرف چی تو سرشون میگذره؟ من کلا برام مهم نیس اون ادم رو میشناسم یا نه وقتی  وارد یه جایی میشم سلام میدم بعد عجیبه بعضی از ادما  چون مثلا منو نمیشناسن همینجوری زل  میزنن تو صورتمو  جواب نمیدن م.ر .ت.ض.ی...
ما را در سایت م.ر .ت.ض.ی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khayatbashie بازدید : 62 تاريخ : يکشنبه 17 ارديبهشت 1402 ساعت: 15:20

امروز از اون روزاست که سر هر موضوعی دلم میخواد گریه کنم سر فوت مادر بزرگ نامزد سابقم،(دیروز فوت کرده) سر کلیپی که تو اینستاگرام دیدم سر هپی که بزرگ شده و نمیدونم عقیمش کنم یا نکنم سر گرسنگیم به خاطر رژیمی که گرفتم سر کش مویی که دیشب سرکار گم کردم  سر چاییم که کنارمه و سرد شده.... سرهرچی... صبح از سرکار اومدم خونه رفتم قبرستون سر خاک  مادر بزرگ بهنام  تا تونستم گریه کردم  یه ساعتم نشستم و برگشتم خونه تو تموم اون یه ساعت خدا خدا میکردم که کسی از خانواده شون نیاد...و خداروشکر که نیومدن الانم یه بغضی تو گلومه که هر لحظه ممکنه بترکه... م.ر .ت.ض.ی...
ما را در سایت م.ر .ت.ض.ی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khayatbashie بازدید : 60 تاريخ : يکشنبه 17 ارديبهشت 1402 ساعت: 15:20

بچه ها امروز میشه ۳۱ روز 

و من از ۸۴ کیلو و

شدم ۷۶ کیلو

م.ر .ت.ض.ی...
ما را در سایت م.ر .ت.ض.ی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khayatbashie بازدید : 56 تاريخ : يکشنبه 17 ارديبهشت 1402 ساعت: 15:20

سلام چطورید؟ من ۸۵ درصد خوبم اون ۱۵ درصدی که خوب نیستمم دلیل داره ۵ درصد سرما خوردم شدید،صدام گرفته،گلوم درد میکنه بدنم درد میکنه و همونجوری سرکارم میرم  ۱۰ درصد به خاطر اقای رضایی،این اقا داستان داره ،کلا این رضاییا مث طاعون افتادن تو زندگی من ، بعدا یه پست در مورد این طاعون میزارم ۵ درصدم به خاطر سونیا خوب نیستم سال ۱۴۰۲خوب شروع شد خداروشکر من از اول تا ششم فروردین شیفت  بودم و از ۶ تا ۱۴ اف بودم  نهم صبح زود راه افتادیم به سمت شمال ساعت 10 صبحم رسیدیم از وقتی شایان ازدواج کرده یه چیزی تو خونه ما خیلی خوب شده هرچیزی میخواییم تو خونه بخریم هزینه ش رو بین 4 نفرمون تقسیم میکنیم من .مامان.بابا. سونیا اینجوری به کسی هم فشار نمیاد برای سفرمونم یه ویلا100 متری دریا گرفتیم پولشم  4نفری دادیم  برای نهم صبح تا یازدهم صبح کم بود ولی خب خوش گذشت هر هزینه ای هم که کردیمم باز تقسیم بر 4 کردیم این باعث شد بیشتر کارایی که تو سفرای دیگه نمیکردیمم انجام بدیم خلاصه که بعداز مدت ها واقعا بهم خوش گذشت یازدهم صبح ویلا رو تحویل دادیم تا غروبم تو شهر چرخیدیم و نصفه شبم رسیدیم خونه سیزده بدرم با شایانینا رفتیم باغ پسر عمم شیفت کاری منم از پونزدهم شروع  شد از هفدهم هجدهم فروردینم افتاد تو سرم که برم برای عمل بینیم :)))) شاید براتون خنده دار باشه ولی یکی از بزرگترین دلایل من برای اعتماد به نفس نداشتن همین بینیم بود با اینکه زیادم غیر عادی نیس ویه بینی معمولی گوشتی اینو الان دارم میگما قبلا که خیلی از خودم بدم میومد میگفتم دماغم اندازه پیازه از بچگی مامانم میگفت تو دماغت بزرگه اینقدر راحت در مورد دماغ من حرف میزدن که تو نوجوونیم تا یکی اسم دماغمو میاورد گریه م میگرفت م.ر .ت.ض.ی...
ما را در سایت م.ر .ت.ض.ی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khayatbashie بازدید : 56 تاريخ : شنبه 9 ارديبهشت 1402 ساعت: 13:26